چکیده
این پژوهش در این چارچوب نظری مطرح میشود که طبق تعالیم اسلامی و تصریح دانشمندانی مانند استاد مطهری، علم دینی عبارت است از: یک: علمی مبتنی بر مبانی اسلامی و توحیدی (دیدگاه مبناگرایانه)؛ دو: علم نافع (دیدگاه غایتگرایانه). ملاک نافعبودن علم نیز نیازهای فرد و جامعه اسلامی است. بهعبارت دقیقتر، نافعبودن علم را میتوان در دو بُعد دنبال کرد: یک: پاسخ به پرسشهای (عمدتاً) فردی؛ دو: حل مسئلههای (عمدتاً) اجتماعی.
مسئله اصلی این پژوهش را میتوان چنین تقریر کرد که اولاً: روش متعارف در مطالعات ارزیابی علوم (به معنای رشتههای علمی دانشگاهی) چیست و چه عیوب و کاستیهایی دارد؟ ثانیاً: با پذیرش و مبنا قراردادن تقریر غایتگرایانه از علم دینی، آیا میتوان نافعبودن علم را بهصورت کمّی و عددی نشان داد؟ چگونه؟
با هدف مذکور، در این مقاله پس از نقد رویکرد غالب در مطالعات ارزیابی علوم که با عنوان «علمسنجی» شناخته میشود، تلاش خواهد شد با الگوگیری از روش ارزیابی درونی مراکز علمی، ارکان اصلی و فرعی و شاخصهای قابلاندازهگیریِ عددی علم دینی طراحی شود.
در پایان، تأثیر این نگاه در مطالعات کاربردی علم در مدیریت تحول علوم انسانی اسلام بررسی خواهد شد.