مسئلۀ «واقعگرایی» برای فلسفۀ اسلامی آن است که چگونه میتوان واقعیت اجتماعی را تحلیل کرد که بتواند با هستیشناسی این فلسفه منطبق باشد و پدیدههای اجتماعی را براساس آن بررسی کند؛ ازاینرو، هدف مقالۀ حاضر تحلیل امور واقع اجتماعی در حکمت متعالیه است. مدعای نویسنده آن است که نظریۀ امر واقع اجتماعی با هستیشناسی حکمت متعالیه همخوان است. در مقابل این مدعا نظریهای قرار دارد که فلسفۀ اسلامی را برای مطالعۀ علوم انسانی و اجتماعی مناسب نمیداند. برای بررسی مدعای فوق از روش اسنادی و تحلیل کلمات فیلسوفان متعالی استفاده شده است. نتیجۀ حاصل از این نوشته اثبات واقعگرایی در شاخۀ فلسفۀ اجتماعی و فلسفۀ علوم اجتماعی است؛ چنانکه واقعگرایی پایۀ فلسفۀ اسلامی دانسته شده است. از دستاوردهای این مقاله میتوان در نظریهپردازی اجتماعی و شاخۀ فلسفۀ علوم اجتماعی استفاده کرد.