در عقلانیت نقاد، علم مجموعهای از حدسهای ابطالپذیر برای حل مسئلهای در ارتباط با واقعیت است که هنوز ابطال نشدهاند. معیار سنجش نظریههای علمی نیز صدق (بهمعنای تطابق با واقع) است. در مقابل، فناوریها، برساختههای بشری هستند که هدف آنها پاسخ به نیازهای غیرمعرفتی یا تسهیل در پاسخ به نیاز معرفتی است. در این رویکرد پیشرفت علم و فناوری از الگوی واحدی تبعیت میکند. فعالیت علمی و فناورانه از مواجهه با یک مسئله یا مشکل آغاز میشود. برای حل مسئله یا رفع مشکل، راهحلی پیشنهاد میشود. این راهحل نقادی شده و اشکالات آن برطرف میگردد تا نظریه علمی به حقیقت نزدیکتر شود یا فناوری کارآمدتری بهدست آید.
در این مقاله ابتدا بهاختصار نشان داده میشود که چگونه نقد از سه طریق زمینهساز تقرب به حقیقت میشود. بخش عمده مقاله به این مسئله خواهد پرداخت که چگونه نقد فناوریهای نرم و انسانی مرتبط با علم، ازجمله نقد نهادهای متولی علم، نقد سیاستها و برنامههای ناظر به توسعه علم، نقد دانشگاه و نقد شاخصهای علمسنجی میتواند زمینهساز تقرب به حقیقت باشد. در پایان نیز به این بحث اشاره خواهد شد که اگر بر این باوریم که جهانبینی حاکم بر علم غربی حقیقتنما نیست، و تقرب به حقیقت جز با همراهی معرفت علمی و معرفت دینی محقق نمیشود، باید پذیرفت که نمیتوان با علمورزی در قالب نهادهای توسعهیافته ذیل جهانبینی سکولار غربی بهشکل مطلوب به حقیقت نزدیک شد و باید با نقد نظاممند، مبتنی بر مبانی فلسفی، خلاقانه، اخلاقمدار و دینمدارِ فناوریهای نرم و انسانی ناظر به علم، زمینه را برای تقرب هرچه بیشتر به حقیقت فراهم آورد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي انتشار الکترونیک: 1403/3/10