مسئله نهادهای سیاسی و مدنی برای حکمت متعالیه آن است که چگونه میتوان آن را تبیین کرد که با هستیشناسی آن حکمت منطبق باشد. ازاینرو هدف مقاله حاضر تبیین نهادهای مزبور براساس آموزه هستیشناختی حکمت متعالیه است. مدعای این مقاله آن است که نهادهای مورد بحث برگرفته از حقیقت وجودی «خود» است و ازاینرو پدیدهای معنادار میباشد و میتوان آن را از منظر هستیشناختی تبیین کرد. در مقابل این ادعا نظریههای مکاتب ساختگرایی اجتماعی قرار دارند که معتقد هستند که نهادهای سیاسی و مدنی پدیدههایی زبانی و برساختی هستند. برای بررسی مدعای فوق در این مقاله از روش اسنادی و تحلیل متون حکمت متعالیه استفاده شده است و نتیجه حاصل از این نوشته تبیین هستیشناختی نهاد سیاسی و مدنی و نشان دادن امتداد حکمت متعالیه در علم سیاست است. از دستاوردهای این مقاله میتوان در نظریهپردازی سیاسی و فلسفه علم سیاست و فلسفه علوم اجتماعی استفاده کرد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
عمومى انتشار الکترونیک: 1402/9/1