اگر حکمرانی را خروج از نگاه تکبعدی به دولت بهعنوان مهمترین عنصر در سیاست و ورود به عرصه تعامل بهتر دولت و جامعه بدانیم، به این معنا خواهد بود که حکمرانی بیش از پرداختن به ساختارها بر فرایندها متمرکز است. تمرکز بر فرایندها با توجه بیشتر به مردم و جامعه همراه است و میکوشد جریان سیاست را از سطح جامعه بهسمت ساختارهای سیاسی و قانونگذاری به حرکت درآورد. بحث از تعاون و همکاری، پرورش فضایل اجتماعی، تشکلیابی و توجه به رضایت اجتماعی از عناصر مهم حکمرانی در این بخش هستند که قدرت جامعه درمقابل دولت را افزایش میدهند. فارابی اندیشمندی است که تحقق مدینه فاضله را بدون تعاون اجتماعی و بدون تقویت فضایل اجتماعی میسر نمیداند و حتی میتوان گفت ضمن توجه به قدرتیابی جامعه، تشکیل جامعهٔ قوی را بدون ایجاد یک دولت قوی میسر نمیداند. ازاینحیث گزینهٔ مطلوبی در فلسفه سیاسی اسلامی برای سنجش نسبت حکمرانی و فلسفه سیاسی محسوب میشود. پژوهش حاضر میکوشد چگونگی ارتباط فلسفه سیاسی و حکمرانی را در آرای فارابی به بحث نهد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
عمومى انتشار الکترونیک: 1402/9/1